از اونجایی که هیچکس این چالش رو نذاشت امسال، خودم شروعش میکنم!
امسال به معنای واقعی کلمه سال شگفتانگیر و جادوییای بود برام! هنوز که هنوزه باورم نمیشه که امسال چهکارهایی تونستم انجام بدم! خیلی سال جذاب و جالبی بود و امیدوارم بهترین سال زندگیم نبوده باشه :").
یک: سفرِ بعد از امتحانات نهایی به خرمآباد و بازدید از قلعه.
دو: خریدن سهتار و بالأخره شروع به سهتار زدن بعد از دو سالِ تمام آرزوش رو داشتن. (به علاوهی استادم و ضبط نوروزیای که با هنرجوهای آموزشگاه داشتیم.)
سه: المپیاد! (دوستایی که پیدا کردم (مثلأ ثنا، نگار و آرتین!)، کلاسها، خوابگاه، استاد حقپناه، آبجکت موشن، سر سفرهی خدا، باغ کتاب و انقلاب که با بچهها رفتیم! اردوی اهدای مدال، هتل و پارتی و گاسیپ نایت! مدال طلا! هر چیزی که به خاطر المپیاد برام اتفاق افتاده!)
چهار: وقتهایی که خانوادهم ناراحت و عصبانی نبودن و کنار هم خندیدیم.
پنج: معدل خوبِ امتحانات نهایی و تجلیل سمپاد ازمون!
شش: هر زمانی که پانیذ پیشم بوده.
هفت: وقتهایی که معلمهام بهم گفتن که بهم اطمینان دارن.
هشت: اون روزی که بارون شدید بود و زیر بارون موندم و خیس شدم و وقتی رسیدم خونهی پانیذ اینا کل مدت داشتن با سشوار خشکم میکردن.
نُه: اونوهایی که با بچههای کلاس بازی کردیم.
ده: اردوها و شب در مدرسهها و کلاً زمانهایی که با همکلاسیها گذشته.
یازده: کلاسهای شیمی ( هم مدرسه هم آموزشگاه).
دوازده: هرمان و دیگر اعضای درجه یک خانواده :).
سیزده: کتابهایی که خوندم، آهنگهایی که گوش دادم و متنهایی که نوشتم + هدیههایی که گرفتم (مثلاً لپتاپم!).
Bonus: عکسهایی که از اهوازِ زیبا گرفتم.