-دست کوچولوی من را بر فراز درختان کاج مشاهده میکنید-
بعد از مدت های مدیدی قراره روزمرگی هام رو بنویسم! این چند وقته هیچکس رو برای هم صحبتی پیدا نکردم. و بعد به این نتیجه رسیدم که : کجا بهتر از اینجا؟! و تصمیم گرفتم اینجا بزارمشون! ¯\_(ツ)_/¯
~*جورج اورول - نویسنده ی رمان "قلعه ی حیوانات" *~
همه حیوانات برابرند، اما بعضی حیوانات از دیگران برابرترند.
حیوانات از پنجره به خوکها و بعد به آدمها، و از آدمها به خوکها، و دوباره از خوکها به آدمها نگاه میکردند؛ ولی دیگر نمیتوانستند تشخیص دهند که خوک کدام است و آدم کدام.
فقط آدم مرده، آدم خوب است.
خوک ها تصمیم میگرفتند و حیوانات در گرفتن تصمیمات نقشی نداشتند ، ولی رای دادن را یاد گرفته بودند.